برای یک انسان شناس تصمیم گیری در مورد آنارشیسم چیزی شبیه به در نظر گرفتن این است که همه چیز از دست رفته است. دیوید گرابر خاطرنشان کرد که هیچ شکلی از حکومت برای انسان ها در جامعه امکان پذیر نیست، با یک دیدگاه کل نگر فرضی که انسان شناسی به رفتار انسان اشاره می کند. سپس میتوانیم استنباط کنیم که دموکراسی حتی بدتر از این کلیشه است که کمترین بدترین سیستم سازماندهی اجتماعی است.
شاید گریبر در مورد این واقعیت که به نظر می رسد در حال حاضر تسلیم دیکتاتوری های زیرزمینی سیستم ها شده ایم، درست گفته است اقتصادی الیگارشی در پوشش فرصت های برابر و شعارهای دیگر. من شک دارم که آیا چنین هرج و مرج خام به معنای تنظیم مجدد همه چیز به سمت نوعی برابری است یا خیر. اینکه در هرج و مرج، بدون هیچ قاعده ای جز امید به مهربانی و خوش اقبالی، شاید بتوان بر پارادایم های شکست خورده قدیمی غلبه کرد.
نکته این است که گریبر آنطور که می گویند آنارشیست نبود. اما باز هم او این را داشت که نمیدانم چه ایدئولوژیکی با پیشنهادهای جدید و رویکردهای جالب باید در نظر بگیرد. کتاب های او اینگونه شروع می شود، بهترین میراث او...
3 کتاب برتر توصیه شده توسط دیوید گرابر
در بدهی: تاریخچه جایگزین اقتصاد
سیستم بدهی در سطح اقتصاد کلان چیزی شبیه پرتگاه بر فراز یک داستان است. پول هیچ است و خانه های کارت های اقتصادهای جهان بر روی آن هیچ ساخته شده است. کسانی که بهتر می دانند چگونه موتور سیکلت خود را بفروشند، ظرفیت بیشتری برای وام گرفتن خواهند داشت. موضوع تا حدودی ماکرولودوپاتی دارد. و با این حال، عناصر اساسی مانند دولت رفاه بر اساس داستان هایی مانند این ساخته شده اند...
هر کتاب اقتصاد همین ادعا را دارد: پول برای حل پیچیدگی فزاینده سیستم های مبادله ای اختراع شد. این نسخه از داستان یک مشکل جدی دارد: هیچ مدرکی برای تأیید آن وجود ندارد.
گرابر تاریخ جایگزینی را برای ظهور پول و بازارها آشکار می کند و تحلیل می کند که چگونه بدهی از یک تعهد اقتصادی به یک تعهد اخلاقی تبدیل شده است. از آغاز اولین امپراتوری های کشاورزی، انسان ها حتی قبل از اختراع ارز از سیستم های اعتباری پیچیده برای خرید و فروش کالاها استفاده کرده اند. امروز پس از پنج هزار سال است که برای اولین بار در برابر جامعه ای قرار می گیریم که بین بدهکاران و طلبکاران تقسیم شده است، با نهادهایی که تنها با اراده حمایت از وام دهندگان بنا شده اند.
In Debt وقایع نگاری جذاب و مرتبطی است که ایده های نهفته در آگاهی جمعی ما را از بین می برد و نگرش دوسوگرایانه ای را که نسبت به بدهی، به عنوان موتور رشد اقتصادی یا ابزار سرکوب وجود دارد، به ما نشان می دهد.
جابز گنده: یک نظریه
به دست آوردن نان با عرق پیشانی یک تهدید تمام عیار بود. چیزی که تمام سیستم های بهره برداری گذشته و آینده بر اساس آن ساخته شده اند. مبارزه طبقاتی هرگز پایان نمی یابد، حتی پس از ایجاد حقوق پس از فاجعه کارگری انقلاب صنعتی. اگر اینجا مورد بهره برداری قرار نگیرد، آنجا مورد بهره برداری قرار می گیرد. اگر نمی توان مستقیماً از آن سوء استفاده کرد، می توان آن را به روشی کمتر آشکار انجام داد.
یافتن آن شغل شایسته که به تحقق خود اشاره دارد، در بیشتر موارد مانند یک واهی به نظر می رسد. تلاش، خودسازی و ظرفیت کارآفرینی در مواجهه با مهارتهای نابرابر، خصوصیسازی سیستمهای آموزشی و سایر موانعی که هر روز در حال افزایش هستند، همیشه معنا ندارد.
و سپس یک سوال میلیون دلاری در مورد معنای واقعی کار به عنوان ستون فقرات جامعه وجود دارد و دیوید روی اینها بود و به دنبال پاسخ بود ...
آیا کار شما برای جامعه معنی دارد؟ در بهار سال 2013، دیوید گریبر این سوال را در مقاله ای بازیگوش و تحریک آمیز با عنوان "درباره پدیده مشاغل شیطون" پرسید. مقاله در فضای مجازی منتشر شد. پس از یک میلیون بازدید آنلاین به هفده زبان مختلف، مردم هنوز در مورد پاسخ بحث می کنند.
میلیونها نفر - مشاوران منابع انسانی، هماهنگکنندههای ارتباطات، محققان بازاریابی تلفنی، وکلای شرکتها... - وجود دارند که شغلشان بیفایده است و آنها این را میدانند. این افراد در مشاغل مزخرف گیر کرده اند. پیکتی یا مارکس را فراموش کنید. این گرابر، یکی از تأثیرگذارترین انسان شناسان و فعالان امروزی است که با صدای بلند و واضح می گوید که بسیاری از کارهایی که در یک اقتصاد بردگی مزدی انجام می شود شکلی از اشتغال است که آنقدر بی معنی، غیرضروری یا آنقدر زیان آور است که حتی کارگر هم نیست. خودش میتواند وجودش را توجیه کند، و با وجود این احساس میکند مجبور است وانمود کند که اینطور نیست.
نقد اجتماعی که در این کتاب دنبال میشود قوی و تند است، بهویژه زمانی که مقولههای ظریفی را بهعنوان «شغلهای شلخته» معرفی میکند، کاری که برخی از کارمندان مثلاً برای روشن نگه داشتن ماشینهای قدیمی و نجات شرکت از خرید ماشینآلات جدید انجام میدهند. این بی منطق نیست، زیرا، همانطور که اورول گفت، "جمعیتی که مشغول کار است، حتی در کارهای کاملاً بی فایده، وقت زیادی برای انجام کارهای دیگر ندارد." از این رو، همانطور که گریبر نتیجه می گیرد، آنچه ما داریم یک چرند دائمی است.
طلوع همه چیز: یک داستان جدید انسانی
آیا ما متحول می شویم یا درگیر می شویم؟ گاهی اوقات دشوار است که بدانیم آیا گذر ما از جهان به معنای پیشروی به سمت چیزی با معنای بزرگتر در جنبه های مختلف مانند یکپارچگی، همبستگی، برابری است یا نه... زیرا فراتر از پیروزی های کوچک و صحنه سازی آگاهی، واقعیت در جهت مخالف است.
نسلهای متمادی است که دورافتادهترین اجداد خود را موجوداتی بدوی، ساده لوح و خشن دیدهایم. به ما گفته شده است که رسیدن به تمدن تنها با قربانی کردن آزادی ها یا با رام کردن غرایز ممکن است. در این مقاله، دیوید گرابر و دیوید ونگرو، انسان شناسان مشهور نشان می دهند که این تصورات، که در قرن هجدهم پدیدار شد، واکنش محافظه کارانه جامعه اروپایی به انتقاد روشنفکران بومی بود و آنها تضمینی انسان شناختی و باستان شناسی ندارند.
در ردیابی این خط فکری نادرست، این کتاب استدلال میکند که جوامع ماقبل تاریخ بسیار تغییرپذیرتر از آنچه تصور میشد بودهاند. رویکردی که ریشهدارترین روایتهای بنیانگذار، از توسعه شهرها تا خاستگاه دولت، نابرابری یا دموکراسی را از بین میبرد.
طلوع همه چیز تاریخ جدیدی از بشریت است، متنی جنگی که درک ما از گذشته را دگرگون می کند و راه را برای تصور اشکال جدید سازمان اجتماعی باز می کند. اثری عظیم که ایدههای متفکرانی مانند جرد دایموند، فرانسیس فوکویاما و یووال نوح هراری را زیر سوال میبرد. زیرا این فرض که جوامع با پیچیده تر شدن و «متمدن» شدن، کمتر برابری طلب و آزاد می شوند، افسانه ای بیش نیست.