3 کتاب برتر برنا واتسون

همیشه قابل قدردانی است که نویسنده ژانر صورتی مانند برنا واتسون طرح های تاریخی خود را با آگاهی از حقایقی که یک آموزش موقت به ما می دهد ارائه می دهد. زیرا برنا آن فارغ التحصیل تاریخ است که روزی تصمیم گرفت از رگ خلاق خود بهره برداری کند و از مطالعه کامل فضای نقشه هایش شروع کرد.

اینطور نیست که نویسندگان دیگری رنگ صورتی و تاریخی را ترکیب کنند نورا رابرتزبرای استناد به بزرگ دیگری از این ترکیب روایی، باید دست کم گرفته شود. زیرا در چنین مناسبت های خاص، خلاقیت و مستندسازی خوب معجزه می کند. اما برنا آن اعتبار را دارد که ستایش یک کارشناس ارشد تاریخ است.

شاید به همین دلیل است که آهنگ از نظر انتشارات، در مورد واتسون، برای روند ژانر صورتی کندتر است. آنچه مسلم است این است که در هر یک از پلان های آن از یک محیط دقیق و حتی از آن نکته آموزنده در مورد زمان ها، استفاده ها و آداب و رسوم لذت می بریم. علاوه بر این، اگر توطئه ها به سمت آن نقطه از رمانتیسم که به طرز عجیبی با افراد انتقام جو مرز می شود، پاره شود، پس عسل روی پوسته ها.

3 رمان برتر توصیه شده برنا واتسون

سرزمین برف و آتش

غرب دور همچنین داستان های عاشقانه ای برای گفتن بین فتح سرزمین ها و در نتیجه آزار و اذیت سرخپوستان فقیر داشت. جزییات کوچکی را که به این مناسبت کنار می گذاریم را کنار می گذاریم تا ماجراجویی بزرگی را تجربه کنیم که فراتر از ژانر صورتی است تا به طرحی بسیار پر جنب و جوش با یک برش فمینیستی شدید بپردازیم.

شیکاگو، 1887. زندگی ویولت مونترو متوالی از چهره ها و نام هاست، افرادی که از مهمان خانه خانواده اش می گذرند بدون اینکه ردی از خود بر جای بگذارند. تا اینکه یک دامدار کلرادو به نام کریستوفر اندرسون در آنجا می ماند و پس از سرنوشت، از او خواستگاری می کند. ویولت با این توهم می پذیرد که خودش خانه ای دارد و فقط برای شوهرش نظافت و آشپزی می کند.

با این حال، یک غافلگیری ناخوشایند در مزرعه در انتظار اوست: کریستوفر در خانه ای با شش مرد دیگر زندگی می کند و فقط به دلیل نیاز به خدمتکار با او ازدواج کرد.

در حالی که ویولت به این فکر می کند که آیا به خانه بازگردد یا در کلرادو بماند، مردی را که با او ازدواج کرده است را کشف می کند، با مردم شهر و مزرعه ارتباط برقرار می کند و خود را در این منظره می بیند که ترس و اما ماجراجویی را به دنبال دارد. او به زودی متوجه می شود که ویولت که با کریستوفر ازدواج کرده است، یک فرد جدید است که می تواند بر سایه های گذشته خود و همچنین غریبه ای که اکنون شوهرش است غلبه کند.

سرزمین برف و آتش

آینده نام شما را دارد

تضاد شدید عشق این صفحات را پر کرده است. ماریان فیلمور هنوز در مورد مرگ ناگهانی مردی خود بارون همیلتون ناباور است. در اعماق وجود، آرامش بسیار بیشتر از اندوه است. زندگی کاملی که در معرض تحقیر و بدرفتاری قرار گرفته است، اکنون به نظر می رسد برای خوشبختی، فراتر از پیوندهای آداب و رسوم و اخلاقی که باید درونی شود.

اما حتی پس از مرگ او ، شوهرش می دانست چگونه او را به خوبی حفظ کند. اگر ماریان برخی از شرایطی را که در وصیت نامه تعیین شده است رعایت نکند ، همه چیز را از دست می دهد و تبدیل به یک زن بی خانمان می شود. فقط ظاهر پسر بارون ، که به دلیل اقامت در آمریکا به سختی از او شنیده است ، به او آرامش خاطر خاصی می دهد.

شخصیت دلسوز ، درک و روحیه باز پسر باعث می شود او یک مرد سازشکار باشد. حضور پرشور او تمام انسان ایده آل را به اوج می رساند. ماریان به زودی احساسات بزرگی برای او احساس می کند که به سختی می تواند آنها را کنترل کند. سالهاست که قلب را دور نگه می دارید ، به طوری که در آن لحظه نیز می تواند ضربانهای مشخص هر ضربان را حفظ کند.

هنگامی که ماریان متوجه می شود که او توسط پسر خوانده اش کاملاً متقابل است ، درگیری داخلی بالا می گیرد. هر دو از غیرقابل قبول بودن روابط خود در جامعه ای دروغین و بدبین می دانند. در نهایت شما نیز با عدم رعایت مفاد وصیت نامه روبرو می شوید.

اما همیشه نباید پیامدهای عشق را در نظر گرفت اگر در آنها فقط یک فرصت بزرگ برای خوشبختی را از دست دادید. عاشقان غیر معمول برای عشق خود با همه چیز روبرو می شوند. آنها با لحظات انکار و ضعف ، تشدید انتقاد و حتی خطر شخصی روبرو خواهند شد. آنچه آنها تصمیم می گیرند ، گام های آنها را به سوی آینده ای امیدوارکننده یا به سوی تاریکی تسلیم آداب و رسوم و خوش اخلاقی فرض خواهد کرد.

آینده نام شما را دارد

رز هرفورد

ما با گذشت زمان افراد متفاوتی هستیم. حتی بیشتر از آن زمانی که ما مرد جوانی را که بودیم بهبود می‌دهیم و با مرد یا زنی که او به پایان می‌رسد با او روبرو می‌شویم. سوال این است که در نظر بگیریم تا چه حد می توانیم با تغییر کامل دیدگاه، خودمان را در برابر کسی که از گذشته ما ضروری است، تغییر دهیم.

نیکلاس هنکوک در میانه مبارزات علیه ناپلئون و پس از مرگ برادرش ارتش را ترک می کند تا ارل جدید سدویک شود. او با او قول می دهد که وقتی مادلین رادفورد جوان از راه او عبور می کند مجبور به شکستن آن خواهد شد. نیکلاس برای جلوگیری از رسوایی مجبور به ازدواج با او می شود، تصمیم می گیرد او را به ساده ترین ملک خود دور از لندن تبعید کند.

یازده سال بعد، پس از ملاقات در یک مهمانی، پادشاه تمایل خود را برای ملاقات با همسرش مادلین ابراز می کند و نیکلاس چاره ای جز بازگشت به دنبال او نخواهد داشت. اما زنی که او در هرفورد ملاقات خواهد کرد، دیگر آن زن جوان ترسو و ترسویی نیست که او پشت سر گذاشته است. حتی آن مال حقیر همان چیزی نیست که به او وصیت کرده است.

آیا عشق می تواند در میان خاکستر کینه متولد شود؟ و زمان مرهم زخم های کینه است؟ نیکلاس و مادلین باید با گذشته خود روبرو شوند تا آن را کشف کنند.

رز هرفورد
امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.