3 کتاب برتر از بلیندا بائر

رمان جنایی بریتانیایی در بلیندا بائر پرنده کمیاب بسیار جالب را پیدا می کند. از یک سو، نویسنده نمی تواند خود را از آن شرایطی که هر کسی را در وظایفش مشخص می کند جدا کند. و بنابراین عطر خاصی از یک رمان جنایی انگلیسی به زودی از آثار او بیرون می آید.

با این حال، در توطئه‌های جنایی او، نبض متفاوتی می‌یابیم، گویی خارج از پارامترهای معمولی که معمولاً با یک محیط انگلیسی و خاص‌تر همراه است. استدلال هایی که به نظر می رسد از آنها الهام گرفته شده است کامیلری o وازکز مونتالبان. چیزی که بدون شک در مواجهه با یک نوآر ناب‌تر جیرجیر می‌زند و بر روی قتل‌ها و انگیزه‌ها شناور می‌شود، بدون اینکه به پیامدهای تکمیلی ختم شود.

و بدون شک چیز به عنوان یک منوی خوب غنی شده است. از آنجا که موضوع نقطه تعلیق خود را دارد، آن دسیسه ای که با ورود به آرد طرح، کسر را به دنبال دارد، در همان زمان که نویسنده به ما نشان می دهد که زندگی پشت صحنه، مملو از انبوهی از جزئیات است که در نهایت به قلب باز می گردد. از این پرونده برای دادن محتوای بیشتر به هر چیزی که می تواند منجر به قتل به عنوان رانش انسان شود.

3 رمان برتر توصیه شده توسط بلیندا بائر

خروج

کلیشه هایی برای پرداختن به وجود شخصیتی که در شرایط دردناک ناشی از تصمیمات یا مداخلات اشتباهی که طلایی از اراده، بدشانسی یا خشم می تواند ما را به سوی آن سوق دهد، بسته به اینکه چگونه دیده شود، بلعیده شده است. بازنشستگی فلیکس پینک در آستانه کشف این است که برای پیچیده شدن زندگی هرگز دیر نیست.

فلیکس، یک حسابدار بازنشسته هفتاد و پنج ساله، یک بیوه ترسو است که بخشی از جامعه ای به نام Exiteers است که اعضای آن افرادی را که تصمیم به پایان زندگی خود در آخرین لحظات زندگی خود دارند، همراهی می کنند.

بنابراین، هنگامی که فلیکس یک روز وارد شماره 3 بلک لین می شود، این کار را برای خیریه انجام می دهد تا در آخرین نفس مردی در حال مرگ را همراهی کند... اما فقط پانزده دقیقه بعد فلیکس پس از انجام بزرگترین اشتباه زندگی خود از دست پلیس فرار می کند. .

حالا که دنیایش زیر و رو شده است، او باید بفهمد که آیا واقعاً تقصیر اوست یا چیز بسیار شوم تری در حال وقوع است، همه اینها در حالی که مقامات روی پاشنه او داغ هستند.

خروج

مردن به این راحتی نیست

این زمان تحقیقات علمی بر روی علائم روی بدن است، اندام هایی که دلایل مرگ را گواهی می دهند، DNA به عنوان مدرک غیرقابل انکار عامل آن. جرم شناسی و پزشکی قانونی همه چیز را توضیح دهد. تا زمانی که چیزی فرار کند و همه چیز به غریزه یک بازپرس خارج از همه استانداردها بستگی دارد تا فقط او قادر به کشف قتل کامل باشد.

جسدی که پاتریک فورت در کلاس آناتومی در حال بررسی است سعی می کند به او بگوید که قربانی یک قتل شده است. زندگی برای پاتریک وسواسی که از سندرم آسپرگر رنج می برد، حتی قبل از اینکه بخواهد قتل احتمالی را حل کند، به اندازه کافی عجیب است. با این حال، او مجبور می شود از طریق سرنخ های خاموشی که وجودشان را فریاد می زنند، به قطعات ظریف یک پازل ملحق شود، در یک تحقیق پیچیده که باعث می شود در حالی که مرگ بسیار نزدیک است، احساس زنده بودن کند.

برنده جایزه Theakstons Old Peculier Novel در سال 2014 به دلیل اینکه به گفته اعضای هیئت داوران، "یک اثر کاملاً گیرا و درخشان نوشته شده است"، مردن چندان آسان نیست، همچنین رمانی بدیع و منحصر به فرد است که راه جدیدی را برای درک این موضوع آغاز می کند. مهیج روانشناختی، و خواننده را به قلمروهای جدیدی می برد: سرگشتگی، لبخند عجیب، طنز سیاه، حیرت و ترس، با پایانی به همان اندازه که درخشان و شگفت انگیز است.

مردن به این راحتی نیست

ضربه محکم و ناگهانی

بدترین چیزها با رها کردن اتفاق می افتد. برای اینکه فکر می کنید هیچ اینرسی از نرمال بودن وجود ندارد که با بدبختی غلبه کند. اما مانند گوسفندان در جمع، همیشه روباه ها و گرگ هایی هستند که یواشکی در کمین هستند و منتظر سرنخ یا آرامش هستند.

مادرش قبل از ناپدید شدن در جاده برای کمک گفت: "جک مسئول است." "اصلا دیر نکردم". جک یازده ساله و دو خواهر کوچکش در یک ماشین خفه‌کننده و خراب رها شده‌اند، در حالی که منتظر مادرشان هستند، در حال دعوا، زمزمه کردن و بازی «می‌بینم، می‌بینم» هستند. اما، اگرچه برای جستجوی او بیرون می روند، او بر نمی گردد.

و بعد از آن روز طولانی و گرم تابستان، هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود. سه سال بعد، در سراسر شهر، زنی به نام کاترین در حالی که از خواب بیدار می شود، تیغی را در کنار تختش می بیند که روی آن نوشته شده بود: «می توانستم تو را بکشم». اگرچه پلیس به دنبال دزدی مرموز است که به دلیل عادت خوابیدن در تخت خانه هایی که دزدی می کند، آنها را گلدیلاک می نامند، کاترین هیچ فایده ای برای هشدار دادن به او یا نگران کردن شوهرش نمی بیند.

در همین حال، در پانزده سالگی، جک هنوز سرپرست خواهرانش است. پدر آنها ناپدید شده است، و او به آنها غذا می دهد و مطمئن می شود که هیچ کس نمی داند که آنها در خانه تنها هستند. و هنگامی که او به طور تصادفی چاقوی مرموز را کشف می کند، ممکن است در آستانه کشف اینکه چه کسی مادرش را کشته است. اما حقیقت می تواند خطرناک باشد...

5/5 - (18 رای)

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.